سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز، وقتهایی که امتحان دارم دائم درس خواندن را از ساعتی به ساعت دیگر موکول میکنم. با اینکه در خواب و بیداری دلشورهاش را دارم، ولی کار مفیدی انجام نمیدهم. گاهی هم یکیدو صفحه را میخوانم و بقیهاش را به وقتی دیگر موکول میکنم و با خودم میگویم بعد از ناهار میخوانم، ولی ناهار را که میخورم سست میشوم و دوباره با خودم میگویم یک ساعت بخوابم، بعد شروع میکنم. بهانه همه این تعللها هم این است که میخواهم کارم را در وقت مناسب و با دقت و تمرکز کافی انجام دهم. به این ترتیب تا دقیقه ۹۰ از کارهای مهمم سرباز میزنم و آنها را از وقتی به وقت دیگر موکول میکنم.
با اینکه آدم کمرویی هستم و نمیخواهم دیگران سرزنشم کنند، ولی بازهم عاملی اجازه نمیدهد کارهایم را به بعد موکول نکنم. در بیشتر امور همینطور هستم. فرقی ندارد درس خواندن باشد یا انجام یک کار اداری. حتی وقتی در گروه خانوادگی میخواهم تولد یا موفقیت یکی از اعضا را تبریک بگویم، دائم میگویم باشد سر فرصت که پیامی درست و حسابی بفرستم، ولی بازهم نمیشود. دائم بهخودم میگویم وقت هست. اگر قرار است ساعت۶ جایی باشم، از قبل برنامهریزی میکنم که ساعت پنجونیم راه بیفتم. درست به ساعت مقرر که میرسد میگویم دیر نمیشود یک ربع دیگر هم راه بیفتم، میرسم.
بدون شک شما هم آدمهایی را که اهمالکاری میکنند دیدهاید. اهمالکاری در افراد یک عادت ریشهدار است و همانطور که در یک شب بهوجود نمیآید، در یک شب هم درمان نمیشود بلکه نیاز به بررسی دلایل رفتاری افراد دارد. موضوعی که دغدغه خیلیهاست و ما میخواهیم در همین باره با سیده نسرین موسوینیا، روانشناس، بیشتر صحبت کنیم.
افراد اهمالکار ساعتهای زیادی خودشان را مشغول کارهای کماولویت مانند گشتوگذار در شبکههای اجتماعی، بازارگردی و خریدهای مجازی میکنند و کارهای ضروریشان را تا آخرین مهلت به تعویق میاندازند. اهمالکارها این عادت را با توجیههای مختلفی در خود تقویت میکنند و برای آینده شغلی، تحصیل و زندگیشان مشکلات جدیای بهوجود میآورند. برای نمونه یک خانم خانهدار بهبهانه تلفن زدن به دوست و آشنا، کارهای روزانه یا حتی آشپزی را بهتعویق میاندازد و بهدنبال آن نارضایتی همسر و فرزندان و اضطراب زیادی را بهجان میخرد.
نمیتوانیم بگوییم تنبلی و به تعویق انداختن کارها یکی هستند. تنبلی ناشی از بیعلاقگی و بیتحرکی است و به این دلیل فرد تنبل مایل به انجام کارهایش نیست، ولی اهمالکاری فرایند فعالی است که در آن فرد انتخاب میکند بهجای کار ضروری و اولویتدارش، کار کماهمیت دیگری را انجام دهد. شخصیتهایی که اهمالکار هستند موقعیتهای خوب را بهراحتی از دست میدهند و پس از آن دچار احساس گناه میشوند. به دلیل همین احساس گناه، بهرهوری این افراد کم میشود و به هدفهایی که برای خود تعیین کردهاند، نمیرسند.
فرد اهمالکار برای اینکه بداند این عادت مخربش از کجا ناشی میشود باید حوصله به خرج بدهد و با کمک روانشناس و بررسی عمیق رفتارهایش به ریشههای اصلی بهتعویق انداختن کارهایش برسد. بهطور کلی چند مقوله، اهمالکاری در افراد را سبب میشوند.
افراد با اعتماد بهنفس پایین، احساس توانمندی ندارند، از اینرو آنقدر کارهایشان را به تعویق میاندازند تا فرصتها را از دست بدهند.
اضطراب بالا برای فرد در کاری مانند آزمون شهری گواهینامه، کافی است تا آن کار را به تعویق بیندازد.
افرادی که برای به نتیجه رسیدن کارهایشان برنامهریزی نمیکنند و ساختارها را بلد نیستند و از شروع تا پایان کار مرحلهای برای خود در نظر نمیگیرند، اهمالکار هستند.
افراد اهمالکار توانایی ایجاد انگیزه در خود برای انجام دادن یک کار ضروری را ندارند. درست است که بعضی از کارها ناخوشایند است، ولی ضرورت انجام آن میطلبد که در خود انگیزه بهوجود بیاوریم.
انجام دادن کارها برای اهمالکنندههای منفعل مشکل است، زیرا ذهن ساختارمند و خلاقی ندارند.
اهمالکنندههای فعال با تکیه به یک باور اشتباه خودخواسته کارهایشان را به تعویق میاندازند، به باور این افراد در دقیقه ۹۰ بهرهوریشان در انجام کارها بیشتر است.
افراد اهمالکار لذتهای آنی را ترجیح میدهند و حوصله ندارند روی کاری متمرکز شوند. به همین دلیل برخی باورهای اشتباه به کمک اهمالکارها میآیند و بازوی کمکی توجیههایشان میشوند. اگر افراد با این باورهای اشتباه از انجام دادن کارهای ضروریشان سرباز میزنند و دائم میخواهند با بهانههای مختلف برای خود وقت بخرند، بدون شک اهمالکار هستند.
در افرادی که نشخوار فکری دارند، گفتگوهای درونی سبب میشوند افکار منفی به سمت آنها هجوم بیاورد و انرژی منفیشان زیاد شود. به این ترتیب روی بُعد منفی کار متمرکز میشوند و بهخاطر هراسی که از شکست دارند کارهایشان را به تعویق میاندازند.
اهمالکاری در افرادی که دچار آسیبهای روانی ازجمله افسردگی و اختلال وسواس فکری-عملی OCD هستند، زیاد است. این افرد تمایل به بلاتکلیفی دارند و پرونده کارهای نیمهتمام بسیاری در ذهنشان باز است.
برای مقابله با عادت اهمالکاری ابتدا باید تشخیص بدهیم که کارهایمان را به تعویق میاندازیم. برای نمونه اگر در فهرست کارهایمان، یک مورد مدتهاست باقی مانده است یا اگر ابتدای روزمان را با کارهای معمولی و کماولویت شروع میکنیم معلوم است که اهمالکار هستیم. اهمالکاری در افراد ریشهدار است و مقابله با آن هم نیاز به خویشتنداری دارد. اگر افراد اهمالکار بخواهند تحولی در خودشان ایجاد کنند نیاز است روشهای مقابلهبا آن را بیاموزند.
معمولا اول صبحها یا آغاز هفته بیشتر افراد انرژی و انگیزه بیشتری برای انجام کارها دارند، بنابراین بهتر است موفقیت نهاییای را که قرار است به آن دست یابیم تصویرسازی کنیم و کارها را به آینده موکول نکنیم. در این مسیر هم مثبتگرا باشیم.
گاهی بهدلیل اینکه زمان انجام کارهایمان را نمیسنجیم، زیان میبینیم. فرض کنید برای انجام دادن پروژهای نصف روز زمان نیاز است، ولی ما آن را ساده گرفتهایم و دیر دست به کار شدهایم. از طرفی برای به نتیجه رساندن کار هم باید مدیریت زمان داشته باشیم، برای نمونه بگوییم تا ظهر این کار را به پایان میرسانم.
کار دلخواهی را که معمولا مایل هستیم به کارهای ضروری خود ترجیح دهیم، به عنوان پاداش برای خود تعیین کنیم. یعنی مغز را بهطور ارادی وادار به انجام کار کنیم. برای نمونه اگر میخواهیم با دوستانمان باشیم، به خود وعده بدهیم وقتی کار اولویتدارمان تمام شد، به دیدار دوستان برویم و اگر هم انجام ندادیم پاداش را بگذاریم برای وقتی که به وعدهمان عمل کردیم. با این شیوه مغز به صورت ناخودآگاه شرطی میشود.
ممکن است دوست صمیمیمان هم مانند ما اهمالکار باشد از اینرو میتوانیم همانگیزه شویم و با روشهای حضوری یا برخط برای مقابله با این عادت مخرب باهم برنامهریزی کنیم. همچنین میتوانیم گروههای بزرگتر تشکیل دهیم و همهدف شویم. البته در عادتهای رفتاری لازم است از کارهای کوچک به بزرگ پیش برویم.
به خودمان بگوییم ابتدا این کار را انجام میدهم و بعد تلویزیون میبینم یا با گوشی کار میکنم. با این شیوه روی موضوع اصلی متمرکز میشویم و سر ساعت مشخص هم دست از کار میکشیم.
بسنجیم اگر کدام کار را متوقف کنیم بهتر میتوانیم به کار اصلی بپردازیم. فراموش نکنیم اگر به خودمان غلبه نکنیم مغلوب خودمان میشویم.